دفترچه ممنوع |
Wednesday, March 01, 2006
٭ یه مطلب تکراری ولی زیبا . آقا گرگه به رسم دیرین ، فرزندش رو به خونه بزبزقندی فرستاد . پسر بعد از ساعتی دست خالی برگشت . اما از اون ساعت نه غذا خورد و نه حرف زد . گرگ جوان ، عاشق حبه انگور شده بود . نوشته شده در ساعت 21:31 توسط دريا جون |
Comments:
Post a Comment
|