:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Sunday, November 07, 2004

٭
تاريك شد اين خانه و ديدن نتوانيم
اين پرده به فرياد دريدن نتوانيم
وقتی كه قدمها همه آلوده ياُسند
پيداست به مقصود رسيدن نتوانيم
وحشت زدگانيم و چه كابوس شگفتی ست
لبريز گريزيم و دويدن نتوانيم
هر چند بهار آمده محرومی ما بين
اين باغ پر از ميوه و چيدن نتوانيم
ديوار تنيدند و قفس دور و بر ما
بيتاب ترينيم و پريدن نتوانيم
در حنجره ها خورد گره حرف دل ما
فرياد، كه فرياد كشيدن نتوانيم
اين آينه ها نيز به ما راست نگفتند
صد آه كه ار خويش رميدن نتوانيم





|



Comments: Post a Comment

Home