:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Thursday, November 04, 2004

٭
هفتم جمعه ی قبله ، دوباره دلم گرفته
دوباره يه دست سنگی ، چشمام رو ازم گرفته
رو به آيينه نشستم ، توی این اتاق بن بست
توی روسری مشكی ، هنوزم عطر تنت هست
تنها يادگار هميشه ، يه بهانه واسه بودن
يه دليل ناب ، تازه ، واسه آفتابی سرودن
گفته بودم اگه باشی نبض دنیارو میگیرم
گفته بودم ته قصه ، دست تو دست تو میمیرم
اما تو اينجا نموندی ، هردقيقه ختم من شد
هر ترانه يه بهانه ، واسه با تو ما شدن شد
هفتم جمعه ی قبله ، روز تعطيلی آواز
روز بی صدا شكستن ، واسه بغض این غزلساز
روز خودسوزی دريا !‌ روز دلگیر سرودن
روز بارونی آينه ! روز بی تو با تو بودن
روز زخمی ترانه !‌ روز خسته ! روز بی تاب ‌
روز ديدار دوباره ، با نگاه عکس تو قاب
گفته بودم اگه باشی نبض دنیارو میگیرم
گفته بودم ته قصه ، دست تو دست تو میمیرم
اما تو اينجا نموندی ، هردقيقه ختم من شد
هر ترانه يه بهانه ، واسه با تو ما شدن شد
یغما گلروئی





|



Comments: Post a Comment

Home