:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Monday, October 25, 2004

٭
همه با آينه گفتم ، آری
همه با آينه گفتم ، که خموشانه مرا می پاييد ،
گفتم ای آينه با من تو بگو
چه کسی بال خيالم را چيد ؟
چه کسی صندوق جادويی انديشه من غارت کرد؟
چه کسی خرمن رويايی گل های مرا داد به باد؟
سر انگشت بر آيينه نهادم پرسان :
چه کس آخر چه کسی کشت مرا
که نه دستی به مدد از سوی ياری برخاست
نه کسی را خبری شد نه هياهويی در شهر افتاد ؟
!آينه
اشک بر ديده به تاريکی آغاز غروب
بی صدا بر دلم انگشت نهاد .
سیاوش کسرائی





|



Comments: Post a Comment

Home