:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Sunday, October 03, 2004

٭
به پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست ،
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست .
خروش موج با من میکند نجوا :
که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت
که هر کس دل به دریا زد رهائی یافت
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست .
فریدون مشیری





|



Comments: Post a Comment

Home