:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Friday, October 01, 2004

٭
اینو چند وقت پیش خونده بودم و ممکنه براتون تکراری باشه ولی نوشتنش اینجا خالی از لطف نیست و دیگه اینکه نگین چرا اینقدر غمگین مینویسی :)
یه روز آقائی برای مأموریت میره به یه شهر دیگه ( حالا فرض کنین شیراز) . برحسب تصادف میبینه توی هتلی که اقامت داره کامپیوتر هست و اینترنت و میتونه ای میل بفرسته .
همونوقت یه ای میل به خانمش میزنه ولی آدرس ای میل رو اشتباهی میده و ای میل به یه آدرس دیگه میره .
در یه شهر دیگه ( حالا فرض کنین تهران ) خانمی که از تشییع جنازه شوهرش برمیگشته ، هوس میکنه که ای میلهاشو چک کنه شاید کسی براش پیام تسلیت فرستاده باشه . میره پای کامپیوتر و میبینه چند تا ای میل داره . ولی با خوندن آخرین ای میل بیهوش میشه و به زمین میفته .
با صدای زمین خوردن خانم عزادار ، بچه هاش خودشونو به اتاق خانم میرسونن و مادرشون رو بیهوش کف زمین پیدا میکنن . بعد چشمشون به صفحه مونیتور میفته و ای میلی با این مضمون :
عزیزم سلام ، من به سلامتی و راحتی رسیدم . جالب اینجاست که اینجا کامپیوتر هم دارند و از اینجا میشه برای عزیزان ای میل فرستاد . من دارم مقدمات کار رو آماده میکنم که تو هم هرچه زودتر به من ملحق بشی . امیدوارم که تو هم مثل من سفر خوب و راحتی داشته باشی .
به امید دیدار ، همسرت





|



Comments: Post a Comment

Home