دفترچه ممنوع |
Friday, November 24, 2006
٭ ای بر سر بالينم ، افسانه سرا دريا افسانه عمری تو ، باری به سر آ دریا ای اشك شباهنگت ، آيينه صد اندوه ای ناله شبگيرت ، آهنگ عزا دريا با كوكبه خورشيد ، در پای تو ميميرم بردار به بالينم ، دستی به دعا دریا امواج تو نعشم را ، افكنده در اين ساحل درياب مرا دریا ، درياب مرا دريا زان گمشدگان آخر ، با من سخنی سر کن تا همچو شفق بارم ، خون از مژه ها دريا چون من همه آشوبی ، در فتنه اين طوفان ای هستی ما يكسر ، آشوب و بلا دریا با زمزمه باران ، در پيش تو میگریم چون چنگ هزار آوا ، پر شور و نوا دریا تنهايی و تاريكی ، آغاز كدورتهاست خوش وقت سحر خيزان ، وان صبح و صفا دريا بردار و ببر دريا ، اين پيكر بيجان را در سينه گردابی ، بسپار و بیا دریا تو مادر بی خوابی ، من كودك بی آرام لالايی خود سر كن ، از بهر خدا دریا دور از خس و خاكم كن ، موجی زن و پاکم کن وين قصه مگو با كس ، كی بود و کجا دریا فریدون مشیری نوشته شده در ساعت 21:20 توسط دريا جون |
Comments:
Post a Comment
|