دفترچه ممنوع |
Tuesday, July 18, 2006
٭ چرا گرفته دلت؟ مثل اینکه تنهائی چقدر هم تنها خیال میکنم که دچار آن رگ پنهان رنگها هستی دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد چه فکر نازک غمناکی ! و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست نه ، وصل ممکن نیست همیشه فاصله ای هست دچار باید بود وگرنه زمزمه حسرت میان دو حرف ، حرام خواهد شد و عشق ، سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست و عشق ، صدای فاصله هائی ست که غرق ابهامند نه ، صدای فاصله هائی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر . همیشه عاشق تنهاست . سهراب سپهری نوشته شده در ساعت 21:58 توسط دريا جون |
Comments:
Post a Comment
|