دفترچه ممنوع |
Monday, July 31, 2006
Friday, July 28, 2006 Sunday, July 23, 2006
٭ دیروز با بابا در مورد کتاب صحبت میکردم . گفتم مدتیه کتاب خونم پائین اومده . باید یه سری کتاب جدید بگیرم . بابا گفتن شروع کن مثنوی رو بخون . گفتم این یه کار از من ساخته نیست . نمیدونم شاید احساس میکنم در عین سادگی زیادی سنگینه . از مثنوی جز چند تا حکایت طوطی و بازرگان ، فیل در خانه ، طوطی و کل و یکی دوتا دیگه چیز بیشتری نمیدونم . اما یه آفلاین قشنگ برام فرستادن تحت عنوان نصیحت مولانا که کم کم داره نظرم رو تغییر میده . فکر کنم بد نیست که برم سراغ حضرت مولانا و البته مثنویش . آفلاین اینه : گشاده دست باش ، جاری باش ، كمك كن ...... مثل رود با شفقت و مهربان باش ...... مثل خورشيد اگركسی اشتباه كرد آن را بپوشان ...... مثل شب وقتی عصبانی شدی خاموش باش ...... مثل مرگ متواضع باش و كبر نداشته باش ...... مثل خاك بخشش و عفو داشته باش ...... مثل دريا اگر ميخواهی ديگران خوب باشند خودت خوب باش ...... مثل آينه نوشته شده در ساعت 21:32 توسط دريا جون | Tuesday, July 18, 2006
٭ چرا گرفته دلت؟ مثل اینکه تنهائی چقدر هم تنها خیال میکنم که دچار آن رگ پنهان رنگها هستی دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد چه فکر نازک غمناکی ! و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست نه ، وصل ممکن نیست همیشه فاصله ای هست دچار باید بود وگرنه زمزمه حسرت میان دو حرف ، حرام خواهد شد و عشق ، سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست و عشق ، صدای فاصله هائی ست که غرق ابهامند نه ، صدای فاصله هائی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر . همیشه عاشق تنهاست . سهراب سپهری نوشته شده در ساعت 21:58 توسط دريا جون | Saturday, July 15, 2006
٭ کسی که بخاطر تو دروغ میگه ، مطمئن باش که به خود تو هم دروغ میگه . نوشته شده در ساعت 21:28 توسط دريا جون | Thursday, July 13, 2006 Monday, July 10, 2006
٭ جام جهانی فوتبال هم با همه زشتیها و زیبائیهاش ، غمها و شادیهاش ، اشکها و لبخندهاش و برد و باختهاش تموم شد و ایتالیا جام رو به خونه برد . توی این یکماه اینقدر مسابقه های جالب و قشنگ دیدم که معنی فوتبال واقعی رو درک کردم . متوجه شدم که فوتبال از حد ورزش صرف گذشته و ترکیبی شده از ورزش ، علم و هنر . معنی واقعی فوتبال روز دنیا رو در این مسابقه ها دیدم . با دیدن این مسابقه ها دیگه از خیر دیدن فوتبال ایرانی گذشتم . از فوتبال ایران چیزی نگم بهتره چون عزیزان قهرمان ما لطف کردن و به اندازه کافی دل ملت ایران رو سوزوندن و دیگه جائی واسه حرف نذاشتن . نمیدونم دلمون رو به چی و به کی خوش کرده بودیم که با رفتن تیم به جام جهانی فکر کردیم امسال جام مال ماست :)) دیگه به این فکر نکردیم که فوتبالی نداریم . فقط داریم ادای فوتبال بازی کردن رو درمیاریم . دنبال توپ میدویم . چند نفر رو هم به عنوان قهرمان علم کردیم که فقط از فوتبال ، تقلید از بازیکنان خارجی رو یاد گرفتن . همین . دیگه به این فکر نمیکنن اگه فلان بازیکن موهاش بلنده ، اگه اون یکی بازیکن خالکوبی داره ، اگه بازیکن فلان تیم موهاشو از ته زده ، درکنار اینها علم بازی کردن داره ولی با کمال تأسف بازیکنان ما هیچ بوئی از ورزش و فوتبال و رفتار ورزشکاری نبردن . میدونین چیه ؟ حقیقت اصلی اینه که توی بازیهای گروهی به هیچ صورتی موفق نیستیم . توی کشتی ، تکواندو ، وزنه برداری و ورزشهای تک نفره دیگه مدال و قهرمان داریم ولی در ورزشهای گروهی نه مدال داریم و نه قهرمان وبازیکن واقعی . چرا؟ چون اتحاد نداریم . متحد نیستیم . فقط میخوایم خودنمائی و عرض اندام کنیم . میخوایم جلب توجه کنیم . توی این مدت در تعریف و تمجید و نقد بازی و بازیکن مطالب زیادی خوندم . بعضیهاشون حرف دل من و شاید خیلی از هموطنان بود . خیلی حیف شد . حیف از اونهمه شور و شوق و امید . جبران میشه ؟ منکه فکر نمیکنم . نوشته شده در ساعت 21:04 توسط دريا جون | Thursday, July 06, 2006 Monday, July 03, 2006
٭ هرگز خود را با كسی مقايسه نكنيد ، شما فقط خودتان هستيد . بتی فورد نوشته شده در ساعت 21:29 توسط دريا جون |
|