:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Wednesday, April 26, 2006

٭
صدفی به صدف دیگر گفت: " درد عظیمی در درونم دارم. سنگین و گرد است و آزارم میدهد . "
صدف دیگر با غرور و نخوت گفت: " آسمان و دریا را شکر که من دردی ندارم . من چه از درون و چه از بیرون ، سالم سالمم . "
در همان لحظه خرچنگی که از کنارشان می گذشت ، گفتگوی آن دو صدف را شنید و به آن صدفی که از درون و بیرون سالم بود گفت: " بله ، تو سالم و سر حالی ؛ اما حاصل درد رفیق ات ، مرواریدی بسیار زیباست . "





|



Comments: Post a Comment

Home