دفترچه ممنوع |
Wednesday, February 01, 2006
٭ هوا سرده :( *** سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیاورد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاینست ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟ مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سردست .... آی ..... منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپاخورده رنجور منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد تگرگی نیست ، مرگی نیست صدائی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است من امشب آمدستم وام بگزارم حسابت را کنار جام بگزارم چه میگوئی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟ فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست حریفا ! گوش سیلی برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان ست و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان ست حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان ست سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلورآجین زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه غبارآلوده مهر و ماه زمستان ست . مهدی اخوان ثالث نوشته شده در ساعت 22:31 توسط دريا جون |
Comments:
Post a Comment
|