:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Wednesday, June 22, 2005

٭
دوست عزيزی لطف كردن وبلاگ رو خوندن و كامنت گذاشتن كه : شما قشر مرفح!!! بی درد عجب عالمی داريد .
بنظرم كامنت جالبی بود و نتونستم كه جواب ندم . البته ايشون آدرس ای ميلی نداشتن كه براشون ای ميل بفرستم ولی جواب رو اينجا مينويسم شايد نظر يه عده ديگه از دوستان هم باشه و از اين طريق جوابشون رو بگيرن . پیشاپیش از اینکه یه کم طولانی میشه معذرت میخوام .
اول اينكه احسان عزيز مرفح به اين شكل اشتباهه و عبارت مرفه درسته . شرمنده ها . همه ميدونن من كمی تا قسمتی ملا لغتی هستم و نسبت به تصحیح لغات حساسم . به بزرگواری خودت ببخش .
دوم اينكه شما از كجا تشخيص داديد كه بنده جزو قشر مرفه بی درد هستم ؟ من چند بار توی وبلاگم توضيح دادم كه اينجا به جز اينكه شعر ، داستان ، آهنگ و … مينويسم شامل خاطرات روزانه زندگيم هم ميشه . اما نه بصورتی كه توی يه اتاقك شيشه ای زندگی كنم و همه ، از همه مسائل زندگيم با خبر باشن يا واضحتر اينكه زندگيمو پشت ويترين شيشه ای گذاشته باشم . نه . من شيشه های اين اتاقك رو مات كردم كه فقط هاله ای از اون مشخص باشه .
حالا اينكه گفتم كادو گرفتم نشانه مرفه بی درد بودنه ؟ خوب هركسی در طول زندگيش يه چيزائی بعنوان هديه ميگيره . از يه سلام ، یه لبخند ، یه شاخه گل يا كتاب گرفته تا هدايای گرونتر . اينكه دليل نميشه .
اينكه مينويسم MP3 Player دارم معنيش اينه كه مرفه بی دردم ؟ اگه توجه كرده باشی اينروزها خيليهارو ميبينی كه يه گوشی توی گوششونه . ميدونی نظر من در اينمورد چيه ؟ اين به معنی بی درد بودن نيست بلكه ساعتی جدا شدن و بريدن از دردها و سختيهای روزمره و خروج از شلوغی و هياهوی اعصاب خرد كن زندگی ماشينيه البته با كمك يه وسيله كوچيك و تا حدی ارزون .
اينكه آهنگی رو كه دوست دارم اينجا ميذارم تا بقيه هم استفاده كنند به معنای اینه که مرفه بی دردم ؟ توی اين دوره زمونه به خونه هر قشری كه سر بزنی يه ست CD Player و ست ضبط صوت و چندين سی دی و كاست هست ( گذشته از ماهواره و كامپيوتر و … ) . حالا اگه منهم آهنگی رو معرفی كنم به هيچ جای دنيا برنميخوره . پس اينهم دليل نشد .
اينكه می نويسم غذا از بيرون سفارش دادم يعنی مرفه بی دردم ؟ اين رو هم فكر نميكنم . به هرحال پيش مياد كه يه روزی حالا به هر دليلی نتونی از خونه غذا بياری و مجبور بشی از بيرون تهيه كنی . شايد اين غذا مفصل باشه شايد هم مختصر بطور مثال در حد يه چيپس و ماست . پس اينهم دليل بی دردی نيست .
ببين دوست من ‏، نميگم كه زندگيم پر از درد و رنج و مصيبته اما زندگی هر كسی مشكلات و سختيهای خودشو داره . ولی همينكه سلامت هستم خداوند رو بارها و بارها شكر ميكنم . بعدش ، من اينجارو مينويسم و دوستان زيادی هم ميخونن . اگه قرار باشه همه ش از بدبختی و بيچارگی و مصيبت و غم و درد و اين چيزها بنويسم كه نميشه كه . چه فايده ای به حال ديگران داره و چه نفعی به حال خودم ؟ اگر هم توی زندگی دردی نداشته باشم اما بدون با درد و رنج مردم ناآشنا نیستم .
من همين حالا هم با تمام اين چيزها كه مينويسم برام كامنت ميذارن كه وبلاگت پر از غم و ناراحتيه و شاد باش و از اين حرفها ( قابل توجه دوست عزيز آقای عباسی ) وای به حال اينكه بخوام از مشكلات بنويسم . ديگه همين چندنفری هم كه اينجارو ميخونن طرفش نميان . اما دوست خوب ، من اون مرفه بی دردی كه شما فكر كردين نيستم .
بقول اخوان ثالث :
هر كه خود داند و خدای دلش
كه چه درديست در كجای دلش
به هرحال ممنونم از اينكه وقت گذاشتی و وبلاگ رو خوندی و تشكر از اينكه زحمت كشيدی و كامنت گذاشتی . ببخشيد كه پرحرفی كردم . برای تو و تمامی دوستای ديگه آرزوی سلامتی و موفقيت دارم .





|



Comments: Post a Comment

Home