:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Friday, May 06, 2005

٭
شب مهتابه و چشمام بازم از ياد تو خيسه
ديگه عادت شده با بغض واسه ی تو مينويسه
کاش میفهمیدی که قلبم خونه ی آرزوهات بود
یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود
آسمون و ماه نقره ش با یه عالمه ستاره
شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره
رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود
حال بغضهای شبونه م بخدا حال خودت بود
سهم چشمهای تو بودن توی دنیا هرچی داشتم
واسه ی خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم
یه دروغ ساده اما قصه ما رو به هم زد
سرنوشتمونو آخر با جدا شدن رقم زد
تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچه دردم
سخته اما باورش کن من دیگه برنمیگردم
اما يادت باشه حرفا مث گوله های برفن
خيليا قربونيای بی گناه دو تا حرفن
ساده نباش ، ساده … نباش وقتی همه رنگ ميبازن
ياد بگير از اون آدمها كه مارش جنگو ميسازن
بايد كه تو ياد بگيری مث همه آدما شی
خوب بتونی دروغ بگی عشقو تو نطفه بكشی
اين آدما كه ميبينی ترانه زخمی ميكنن
بی قانونی قانونشون ،‌ دروغ ميگن به تو …. به من
اما یادت باشه حرفا مثل گوله های برفن
خیلیا قربونیای بی گناه دو تا حرفن





|



Comments: Post a Comment

Home