دفترچه ممنوع |
Saturday, April 23, 2005
٭ امروز که میرفتم شرکت ، سر یکی از چهارراههای مسیرم شلوغ بود . تصادف شده بود . ماشین پلیس و آمبولانس و مردم همه جمع بودن . به چهارراه که نزدیکتر شدیم دیدیم ماشین زده به یه موتوریه و داشتن بیچاره رو میذاشتن توی آمبولانس . به این فکر کردم که وقتی عمر آدمها به دمی بنده چرا اینقدر در قید و بند دنیا و مشکلاتش هستیم ؟ نوشته شده در ساعت 21:54 توسط دريا جون |
Comments:
Post a Comment
|