:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Tuesday, April 19, 2005

٭
چه ام ؟
رويايی از نابوده ای ،
آواره گرد يك شب هذيان ؟
كه ام در خواب می بيند ؟
منم در خواب او ، يا او
جمالش را
شكسته در شكنج بيقرار موج ،
دمی بر آب می بيند ؟
كجا بودم ؟
كه ام بر گردن آزاد
به مهری كه نمی بينم ،
به كينی كه نمی خواهم ،
شبی از رشته های ياد ،
ناگاهان
كمند انداخت ؟
مرا بی رنگ من ،
بی بوی من ،
بی انتظار من ،
به زندان بلور بسته رويا به بند انداخت ؟
بگو ای خوش به رويايی ،
تو خود را می فريبی با خيال خود ،
در اين تنهايی پر انتظار خالی از معشوق ،
خوشی با خط و خال خود
نه ما رويای بی خوابيم ،
نه ما موجی رها از باد ،
تو خود خوابی و رويايی ،
تو خود بادی ،
تو خود موجی و دریایی .
محمود كيانوش





|



Comments: Post a Comment

Home