:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Tuesday, March 08, 2005

٭
محل جدید شرکت که منو اونجا منتقل کردن خيلی اوضاعش جالب شده . رئيسم بخاطر اينكه ناراحتی قلبی دارن ديگه قادر نيستن زياد اينجا بيان . چون طبقه سوم يه آپارتمانه با پله های زیاد و بدون آسانسور . اينه كه در روز يه ساعتی ميان سر ميزنن و كارهائی كه به من مربوط ميشه تحويلم ميدن و ميرن خونه . آخه ايشون توی خونه هم يه دفتر كار برای خودش درست كرده . من موندم و دو تا از دخترهای همكارم كه ديگه زيادی داره بهمون خوش ميگذره . اونها هم امروز رئيس نداشتن . امروز از اون روزای خوب بود . يه بسته بزرگ لواشك آورده بودم توی شركت و كلی لواشك خورديم . یه سی دی از آلبوم جدید شهرام صولتی هم داشتیم که فقط این آهنگشو گوش میکردیم . کلی با این آهنگ خندیدیم . با شنیدن شعرش آدم یاد فیلمهای وسترن و سرخپوستی و خلاصه شهر هرت میفته . صحبت از دزدیدن و این حرفهاست . اما از حق نگذریم آهنگ قشنگیه . وای هنوز دندونام درد ميكنه از بس لواشك خوردم .





|



Comments: Post a Comment

Home