:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Monday, January 10, 2005

٭
از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب
شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب
پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
میدانم آری نیستی اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب
هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بیخوابی بدست آرم تو را امشب
ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
ایکاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچه ها را یک نفر هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب
محمد علی بهمنی





|



Comments: Post a Comment

Home