:: Forbidden Notebook :: دفترچه ممنوع ::
دفترچه ممنوع




Wednesday, November 17, 2004

٭
اینروزها سخت دچار چندگانگی احساسات شدم . انگار هرچی احساسات در بشر وجود داره ، یه جا تو وجودم جمع شده .
خوشحالم ، ناراحتم ، نگرانم ، مضطربم ، دلشوره دارم ، هیجان زده هستم . هجوم افکار مختلف ، جمع اضداد .
فکر اینکه آینده چی میشه ؟ چی داره پیش میاد ؟ آیا این راهی که دارم میرم درسته ؟ غلطه ؟ آیا کارهام خوب پیش خواهد رفت ؟ آره ؟ نه ؟
نمیدونم اما میخوام خودمو بسپرم به دست سرنوشتی که برام رقم زده شده . هرچی که اون برام تصمیم گرفته همونه .
چه جالب ! وقتی اینهارو مینوشتم ، یه سی دی گذاشته بودم و آهنگ گوش میدادم که این آهنگ حمیرا اومد .
بخند به روی دنیا ، دنیا به روت بخنده
بزار که رنج و غصه ، بار سفر ببنده
تو تنها نیستی ، خدا یارته
اون مهربونه ، نگهدارته
دردو دوا میکنه ، معجزه ها میکنه
نخور غصه عزیزم ، ببین چه ها میکنه

انگار جوابمو گرفتم :)





|



Comments: Post a Comment

Home